ساعتدَروگری که رنگ موهایم را میدزددساعتدست ناشستهییبر تن غورهانگورهایی که حسرت شرابشدن راروی کباب میپاشندساعت رهروی سگجانساعتعقربهزاری طراوتآشام رابعه* میگوید به ثانیهگرد رحم نکنمبدزدم گامهای کوچکش را و «دوازده» را جای «سه» «شش» را جای «نُه» بگذارم تا عقربهها هوشپرک شوند و راه زمان را گم کنند صِوَر* میگوید شاید اینگونهتابستان دیرتر بماند غورهانگورها آرزوشان را بپزند و مستیخاری شود بر پای جوانمرگیها * خواهرانم
-
-
بدخشان
همچون قاصدکی که به دست باد میافتد بدخشان سرش را به در و بام شهری میکوبد که با کُتلخوییاش ناآشناست بدخشان با تار جهانشهروندی خودش را دروغ بزرگی بافته است تا مانند سگان دود به تن کابل زیر هر سایه و جوی خاکبهکامی بتواند وطن گزیند بدخشان آوارهیی که تمام راههایش به روستایی میانجامند که در آن هستیاش دور بُتهٔ…
-
ویژگیهای شعر سهراب
بحث چیستی و کیستی شعر و شاعر، بحث سنگینیست. ازمیان همه تعریفهای که از افلاتون تا امروز ارایه شدهاند، تعریفی که بیشتر از همه به مزاج من سازگاری دارد این است که؛ شعر اتفاقی است که در زبان میافتد. با همین تعریف به سراغ شعر سهراب سیرت میروم. شعر سهراب چه ویژگی دارد؟ تفاوت سهراب با دیگر شاعران همدوره و…
-
خوابگاه ابرهای سیاه
من میروم. شاید منظور خدا از حرکت و برکت نماز شکرانه خواندن برای باران نباشد. میروم باران بیاورم. میروم بر فراز کوهها. ابرها را میآورم و روی آسمان ده گلمیخ میکنم. دیگر نمیخواهم مسوول مرگ جو بتههای نورس باشم و تشنگی سبزهها. من میروم ابرها را بیاورم و بند شان کنم. تا دل تنگ شوند و ببارند. تا زمین سیراب…
-
زبان پارسی و ناسیونالیسم ایرانی/افغانستانی
زبان پارسی و ناسیونالیسم ایرانی/افغانستانیآوارگی و آشنایی با فرهنگهای دیگر، ایجاد نگرش و خوانشهای متفاوت از تاریخ، از پیآمدهای خوب جنگ در افغانستان و تغییر رژیم سیاسی در ایران و تاجیکستانند. با آنکه هنوز هم قبیلهمنشی در ما بیداد میکند و با همه جهاندیدگیمان نتوانستهایم خودمان را از بند تعلق و اندیشههای تمامیتخواهانه و انحصارگرایانه برهانیم، حضور جوانانی که فرای…